بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ریان خود می گوید:
« بیرون منزل امام رضا (ع)در خراسان ایستاده بودم كه معمر؛ با یكی از اصحاب و اطرافیان آن حضرت خواست وارد منزل آن حضرت شود. گفتم: حال كه نزد امام (ع)می روی از مولایم بخواه تا یكی از لباسهایش و چند درهم از سكه هایی را كه نام مبارك ایشان بر آن ضرب شده است، به من اعطا فرماید.
معمر گفت: وقتی وارد منزل امام (ع)شدم، پیش از آنكه من سخنی بگویم، امام (ع)فرمود: ای معمر آیا ریان نمی خواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده، از پولهایمان مقداری به او ببخشیم؟
گفتم: سبحان اللّه! این همان خواسته ریان است كه بیرون از منزل شما به من گفت.
امام (ع)تبسمی كرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود می رسد، از او بخواه تا وارد شود.
ریان خود ماجرا را ادامه می دهد و می گوید:
وقتی وارد شدم، سلام گفتم، امام (ع) سلامم را پاسخ داد و یكی از لباسهایش را به من داد و به هنگام رفتن نیز سی درهم در دستم گذاشت.»(1)
(1) قرب الاسناد، ص 342المناقب ابن شهر آشوب، ج 4ص 369رجال كشی، ص .546
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
درباره این سایت